سوراخ کردنه گوش
عزيزترينم امروز يعني 3 اسفند سال92 بااينکه دلم نميومد ولي دل و به دريا زدم و رفتم تا گوشتو
سوراخ کنن اخه اگه بزرگتر ميشدي نميذاشتي و هم دردش بيشتر بود رفتيم خونه خاله زهرا(دوست
من)تا مامانش گوشاي تورو سوراخ کنه توام خيلي ناز خواب بودي ولي وقتي داشتن گوشتو سوراخ
ميکردن خيلي بد گريه کردي طوري که اشک ابجي شکيلا و دختر خالت(ناديا)در اومد و چون منم
دلم نميومد نگات کنم از اتاق رفتم بيرون اون روز خيلي بي تابي کردي و بردمت به حموم تا اروم
تر شي راستي جيگره مامان52روزه بودي که گوشاتو سوراخ کردم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی