3ماهگي
١٠ فروردين سال93 مهرساي من 3 ماهه شد اون روز من و بابايي مهرسا ميخواستيم تا به عيد
ديدني خونه ي خواهراي من بريم ولي خاله منصوره زنگ زد تا خواست ما به اونجا بريم ماهم که از
خداخواسته دلمون براي رادمان تنگ شده بود همونجا گفتيم باشه و شام به اونجا رفتيم و تمامه خاله ها
جز خاله فاطمه که کلي جاش خالي بود اونجا جمع بودن همه نشسته بوديم که ديديم خاله منصوره
با1کيک وارد شد و شروع کرديم به جشن گرفتنه 3ماهگي مهرسا. براي گرفتن اين عکس ها نميدوني چقدر تلاش کرديم.خاله جوووووون مرسي
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی