مهرساجونمهرساجون، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

مهرساجون

چهارشنبه سوری1393

٢٧اسفندسال٩٢اولین چهارشنبه سوری مهرسای من بود  و اولین چهارشنبه سوری٥ نفرمون بود حالا ماهم یک خانواده ٥نفره شدیم امسال تصمیم گرفتم تا خونه ی خودمون باشیم و جشن بگیریم   و چون امسال خاله فاطمه به ما نزدیک شدن مارو تنها نذاشتن و به خونه ی ما اومدن من و ابجی فاطمم کلی غذای خوشمزه درست کردیم که معمولا توی چهارشنبه سوری خورده میشه (شیر برنج.اش.کیک کاکائویی و.....)و بعد از اون شروع به بازی کردن کردیم و چندتا عکس ازشما حمله مهرسا به اجیل شکموام خودتی دوست دارم رو اجیلامون بخوابم.مشکلیه؟؟؟؟؟؟ میز خوراکیای چهارشنبه سوری ...
29 اسفند 1392

خريد عيد

چهارشنبه14اسفند رفتيم براي اولين بار با خود مهرسا به خريد و کلي لباس خوشگل براش خريدم   فکرنميکردم انقدر لباس خوشگل به سايز مهرسام باشه  کلي استرس داشتم ولي الان که براش خريدم   کلي خيالم راحت شد و وقتي که رسيديم ابجي شکيلا لباساشو تنش کرد و کلي عکس ازش گرفت حالا    ببينيدو تعريف کنيد     به سفارش خاله منصوره(حساس ترین خاله)همه ی لباس ها مارک اشوره گلکم اولین کفشه  دخترکم قربون کفشای فیبنگیلیت   ...
24 اسفند 1392

2ماهگي

١٠اسفند92مهرساي من 2 ماهه شد و من از اين بابت خيلي خوشحالم دخترکم از ماه پيش تا الان   کلي تغيير کرده بدنت سفت تر شده توپولو تر شدي ديگه خيلي خوشگل ميخندي غريبه و اشنا رو   تشخيص ميدي وکلي تغيير ديگه امروزم ابجي شکيلا موقعي که از کلاس ميومد واست يه کيک   خوشمزه خريد تا بزرگتر شدنتو جشن بگيريم       چهره ي جالبي از عزيزترينم     ...
18 اسفند 1392

سوراخ کردنه گوش

عزيزترينم امروز يعني 3 اسفند سال92 بااينکه دلم نميومد ولي دل و به دريا زدم و رفتم تا گوشتو   سوراخ کنن اخه اگه بزرگتر ميشدي نميذاشتي  و هم دردش بيشتر بود رفتيم خونه خاله زهرا(دوست   من)تا مامانش گوشاي تورو سوراخ کنه توام خيلي ناز خواب بودي ولي وقتي داشتن گوشتو سوراخ   ميکردن خيلي بد گريه کردي طوري که اشک ابجي شکيلا و دختر خالت(ناديا)در اومد و چون منم   دلم نميومد نگات کنم از اتاق رفتم بيرون اون روز خيلي بي تابي کردي و بردمت  به حموم تا اروم   تر شي راستي جيگره مامان52روزه بودي که گوشاتو سوراخ کردم     ...
5 اسفند 1392

شيطنتاي مهرسا کوچولو

عشقه مامان از امروز هرچي رو که ميبيني با چشاي خوشگلت  دنبال ميکني و بهش لبخند ميزني و    وقتي تو تو بغلمي کسي با من صحبت کنه نه شير ميخوري و نه ميخوابي واسه خودت يه پا فضول     شدي فرشته ي من . اينم چندتا عکس از فضوليه مهرسا جووووون   ...
5 اسفند 1392

اولين خنده

جيگرمامان بلاخره خنديد در تاريخ23.11.1392اولين لبخندت به لبات اومد نميدوني چقدر    خوشحال شدم با اين خنده هاي خوشگلت زيباييت100برابرشده خوردنيه مامان ايشاا.. تو روزاي   باقي زندگيتم لبخند به لبت باشه     عکس اولين خندت شکارصحنه توسط ابجي شکيلا(خان باجي) ...
5 اسفند 1392

جشن دندوني اقارادمان

٢٢بهمن سال نودودو جشن دندوني اقارادمان پسرخاله ي گلت بود واين اولين مهموني بود که توهم   حضورداشتي و چون اين مهموني تم ابي داشت من از 1هفته قبل دنبال لباس براي توفسقلي بودم ولي   همه ي لباسا پسرونه بودتابلاخره تونستم يه شلواره کوچولوموچولو برات پيداکنم  تواين مهمنوني همه   حضور داشتن اينم عکساي خوشگلت             اقارادمان و مهرسا     تبريکه مهرسا به رادمان توپولو   ...
25 بهمن 1392

40روزه شدم

امروز10.11.1392کوچولوي من 40روزه شد وقراربود من به حموم ببرمش ولي دست تنها نميتونستم   بخاطر همين خاله فرزانه و خاله فاطمه اومدن تا تو رو به حموم ببريم از اونجايي که شماتا از   حموم تشريف مياري تا 3.4ساعت خوابي تا دير وقت خوابي البته با عروسکت که يه روز هم قدو   هيکلت بود ماماني خيلي زود داري بزرگ ميشي انگار همين ديروز بود که براي اولين بار در اغوش گرفتمت      ...
19 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساجون می باشد